گوش کن...!

★ ★ ★

به خاطر قلوب در هم شکسته انسانها !قلوب آکنده از عشق و به خون آغشته انسانها !به خاطر حسرت ،حسرت گمگشته در امواج سرشک !..سرشک سرگردان در ظلمت زندانها این آثار پراکنده به وجود آمد!
گوش کن!
گوش کن ، ای خواننده ناشناس که روحم سپاسگذار لطفی است که دورادور با خواندن سرگذشت بی سرنوشت ، زیر .پای قلب من میریزی!...
گوش کن!
من هنوز آنقدر عاجز نشده ام که دروغ بگویم
اگر- خدای نکرده – روزی کسی – نفسی – هوسی ، مجبورم کند دروغ بگویم ، من – با کلی افتخار – وبدون تردید – علی رغم فرداهای بی پدری  که دارم – سینه پیش – پیشانی فراغ ...
میروم
میدانید کجا ؟!...
زیر سنگ ...!!
من سالها روی سنگهـــا خوابیده ام
به پاس لطف سنگها – آن روز از سنگها خواهم خواست که تا ابد روی من بخوابند!!!
من باید آنچه را احساس میکنم بنویسم....ومینویسم!
ولی تو ای پاسدار جهالت!....اگر میخواهی دهان فریاد مرا قفل کنی؟ .....قفل کن!....اما ...
فراموش مکن....همان انسانی که دیروز ندانسته ،برای تو قفل میساخت !....امروز دانسته کلیدش را برای من میسازد!...

★ ★ ★



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 4 دی 1391 | 14:56 | نويسنده : vafa |